در ابتدا، هواپيماهاي سبك و حتي هواپيماهاي ترابري براي اين كار مورد استفاده قرار گرفتند كه تعدادي از آنها توسط جنگندههاي اتحاد جماهير شوروي ساقط شدند. پس از تحويل F-4 و سپس RF-4E به نيروي هوايي ايران، ماموريتهاي اكتشافي شدت بيشتري به خود گرفت.شوروي آشكارا نارضايتي و نگراني خود را در وارد شدن حجم عظيم تسليحات به ايران ابراز ميكرد و به همين علت پروازهاي شناسايي خود را در آسمان ايران آغاز نمود.جنگنده ـ رهگيرهاي نيروي هوايي ايران و به ويژه F-4D تلاش زيادي براي دستيابي به فاكسبتهاي اكتشافي نمودند اما با توجه به مقدورات پرواز ميگ MiG-25 و مسيرهاي پرواز حساب شده آنها، فانتوم هرگز به اين مهم دست پيدا نكرد.
«محمدرضاشاه پهلوي» كه تمايلي به درگيري مستقيم با شوروي نداشت و از طرفي پروازهاي جاسوسي طرفين شدت بيشتري يافته بود، پيشنهاد داد كه اگر روسها به همين رويه ادامه دهند، پروازهاي مشترك نيروي هوايي ايران و ايالات متحده خاتمه يابد. اين پيشنهاد چندين بار مطرح و توسط امريكاييها رد شد. پس از آن، نيروي هوايي ايران ماموريت يافت كه در ازاي هر پرواز فاكسبت به ايران، دو پرواز بر فراز خاك شوروي انجام دهد. اما اين مبارزه راه به جايي نبرد و تصميم بر آن شد كه مشكل به صورت اساسي حل شود. بايستي از پرواز متجاوز به خاك كشور جلوگيري ميشد ولي F-4هاي مجهز به موشكهاي اسپارو ناتواني خود را در اين امر به فرماندهان نيروي هوايي اعلام كردند؛ اسلحه پرقدرتتري مورد نياز بود!
نيروي هوايي ايران از چند سال پيش برنامه عظيم تجهيز و تسليح خود به آخرين گونه تسليحات امريكايي را آغاز كرده بود. با توجه به پيش آمدن رويدادهاي مزبور، خريد يك جنگنده ـ رهگير پيشرفته كه توانايي مقابله با تهديدهاي قابل پيشبيني تا حداقل 20 سال آينده را داشته باشد، مدنظر قرار گرفت. اين هواپيما ميبايست با استفاده از رادار و تسليحات قدرتمند و مداومت پرواز جنگي بالا توانايي پوشش به فضاي وسيع كشور را ميداشت.
رقابت براي گزينش
در اوايل سال 1347، نيروي هوايي ارتش ايران تمايل خود براي خريد جنگنده F-111 را به شركت جنرال دايناميكس اعلام كرد اما با رد اين درخواست از طرف پنتاگون، وزارت دفاع امريكا خريد 32 فروند مكدانل F-4D را به ايران پيشنهاد كرد. در ادامه، پنتاگون با توجه به تجربيات به دست آمده از جنگ ويتنام، F-111B را براي استفاده به عنوان محافظ ناو هواپيمابر غيرمناسب اعلام نموده و نياز به يك رهگير دريايي جديد را اعلام كرد.
در جواب، شركت هواپيماسازي «گرومن» طرح هواپيماي F-14 تامكت را ارايه كرد. اين طرح گوياي جنگندهاي بزرگ، سريع و پرقدرت بود كه بال متغير آن براي افزايش مداومت پروازي، انعطافپذيري و مانورپذيري در نبردهاي هوايي برعليه جنگندههاي ريزنقش و چابك ميگ، از 14 تا 68 درجه به صورت خودكار حركت ميكرد. دماغه هواپيما طوري طراحي شده بود كه توانايي حمل رادار غولپيكر پالس ـ داپلر هيوز AN/AWG-9 را داشته باشد. اين جنگنده در بيشترين آرايش، توانايي حمل 6 موشك هوا به هواي دوربرد هيوز AIM-54 فينيكس را داشت. موشك مزبور توسط نيروي دريايي ايالات متحده براي مقابله با بمبافكنهاي اتحاد شوروي (به عنوان بزرگترين تهديد براي ناوگان بزرگ ناوهاي هواپيمابر) سفارش داده شده بود. كار رادار AWG-9 و موشك فينيكس در واقع از چند سال پيش از روي ميز طراحان آغاز شده بود و زمان استفاده از آنها فرا رسيده بود. رادار مزبور نه تنها توانايي شناسايي هدف از فاصله فوق دوربرد را داشت بلكه به صورت همزمان 24 هدف متحرك را مسيريابي كرده و همزمان 6 موشك AIM-54 را به سمت آنها روانه ميكرد. اين رادار به جنگنده F-14 توانايي رهگيري موشكهاي كروز در ارتفاع پايين و اهداف بلندپرواز و پرسرعتي همچون MiG-25 را نيز ميداد.
به كارگيري تمامي اين قابليتها در يك هواپيما، براي نخستين بار در دنيا منجر به تولد يك «ابرجنگنده» شد. رهگيري كه توانايي مقابله با تقريبا همه تهديدهاي آن زمان را داشت. تامكت همچنين پيچيدهترين و گرانترين جنگنده ساخته شده تا آن تاريخ بود. در حين فرايند طراحي و ساخت تامكت، رفته رفته مشكلات سر برآوردند؛ افزايش هزينه ساخت (با توجه به افزايش تورم) از جمله مشكلاتي بود كه سبب مباحثه و جرو بحثهاي فراواني شد مبني بر اينكه جنگندهاي به اين پيچيدگي و گراني آيا اصلا مورد نياز است؟!! به دنبال اين مناظرهها، گرومن و نيروي دريايي امريكا به عنوان 2 ذينفع در اين پروژه، براي ادامه حيات آن به پيدا كردن شريك ديگري براي تقسيم هزينهها روي آوردند.
در آبان 1350 شركت گرومن نخستين تماس خود را با نيروي هوايي ايران برقرار نمود كه به دنبال آن، در اسفندماه همان سال فرمانده وقت نيروي هوايي، ارتشبد «حسن طوفانيان» براي اطلاع از چند و چون پروژه در جريان محرمانهترين اطلاعات قرار گرفت. وي به عنوان مشاور نظامي شاه، معاونت وزارت جنگ و رياست سازمان صنايع نظامي را نيز برعهده داشت. با اعلام نتايج سفر به شاه، وي نيز تمايل خود به خريد جنگنده F-14 را اعلام داشت.
با اعلام اينكه «F-14 همان جنگنده مورد نياز نيروي هوايي است» از طرف فرمانده نيرو، نامهاي به پنتاگون براي گذراندن مراحل اداري خريد و فرستاده شد، اگرچه نيروي هوايي به شركت مكدانل داگلاس نيز شانس ارايه محصول خود يعني F-15A ايگل را داد.
يكي از نخستين خلبانان F-14 در ايران درباره ميزان علاقهمندي نيروي هوايي به F-14 توضيح ميدهد: «چندين عامل براي گزينش F-14 به عنوان جنگنده مورد نظر تاثير داشتند؛ با وجود اينكه مرز شمالي ما با شوروي و مرز غرب و جنوب غرب ما با عراق به وسيله كوهستانهاي مرتفع محافظت ميشد و به علاوه فرماندهي دفاع هوايي تعداد زيادي پدافند هوايي بر روي قلههاي متعدد براي پوشش بيشتر نصب كرده بود، اما كشوري به وسعت ايران هرگز نميتوانست تنها به پدافند هوايي متكي باشد. تعداد قابل ملاحظهاي «نقطه كور» در فضاي راداري كشور وجود داشت و البته گنبد سفيد ايستگاههاي راداري ما هدف خوبي حتي از فاصله 90 كيلومتري بودند. اطلاعات به دست آمده حاكي از آن بود كه شوروي در آغاز تهاجم خود به ايران در ابتدا با تمام قدرت درصدد انهدام اين مراكز بر خواهد آمد. در جنوب و در امتداد ساحل خليج فارس، ايستگاههاي راداري ما به رادارهاي امريكايي مجهز شده بودند كه حتي پس از ارتقا، در شرايط مرطوب و گرم آن مناطق (كه 10 ماه از سال را به خود اختصاص ميدهد) كارايي چنداني نداشتند. تمامي رادارهايي كه در قالب كمكهاي نظامي از طريق ايالات متحده به ايران داده شده بود از فناوري روز فاصله زيادي داشتند. آنها آنچه ميخواستند به ما دادند نه آنچه كه ما نياز داشتيم!»
در سالهاي 53 و 1352 يك گروه از كارشناسان رادار نيروي هوايي به مطالعه در زمينه مشكلات رادارهاي موجود و نحوه تقويت آنها پرداختند كه نتيجهاي دربر نداشت و در ادامه آنها به اين نتيجه رسيدند كه براي از بين بردن مشكل نقاط كور بايد از «رادار پرنده» استفاده شود، در عين حال اين هواپيما ميبايست توانايي دفاع از خود را داشته باشد. بدون شك اين رادار پرنده در جنگ تحميلي 8 ساله ايران و عراق نشان داد كه همان هواپيماي مورد نياز است.
يكي ديگر از خلبانان توضيح ميدهد:
«پيش از اينكه اين تحقيقات در نيروي هوايي انجام شود و در حالي كه ما از جنگندههاي F-5A/B و F-4D استفاده ميكرديم، به دنبال جنگندهاي با آخرين فناوري روز بوديم. نتيجه اين بررسيها تعيين الزامات هواپيماي هشدار زودهنگام مورد نياز بود. جلساتي كه با طرف امريكايي داشتيم و توضيحاتي كه آنها دادند كاملا نقاط قوت و ضعف F-14 و F-15 را براي ما مشخص كرد. طبق برنامه، قرار بود 8 فروند رادار پرنده خريداري شود (4 فروند در ابتدا و 4 فروند در ادامه). براين اساس، 4 قرارداد امضا شد. قرارداد اول براي خريد 30 فروند تامكت، قرارداد دوم براي خريد هواپيماي هشدار زودهنگام هوابرد (AWACS) بويينگ E-3 سنتري، قرارداد سوم براي خريد دو ماهواره ارتباطي كه ارتباط ايمن اين هواپيماها را با هم برقرار ميكرد و چهارمين قرارداد براي خريد 50 فروند F-14 ديگر.»
كارشناسان نيروي دريايي ايالات متحده و متخصصان شركت گرومن غافل از اينكه ايران F-14 را به F-15 ترجيح داده و قصد خريد آن را دارد، طي مبارزهاي سخت و همهجانبه با شركت مكدانل داگلاس، گروهي مركب از فرمانده عمليات نيروي دريايي سروان «ميشل»، رييس برنامهريزي نيروي هوايي امريكا را دو بار به تهران فرستادند. اين رقابت با دعوت از شاه و گروهي از فرماندهان رده بالاي نيروي هوايي به پايگاه هوايي «اندروز» ايالت «مريلند» در مرداد 1352 براي پرواز با اين جنگنده جديد به اوج رسيد.
اگرچه بسياري از صاحبنظران و افسران نيروي دريايي ايالات متحده بر اين باورند كه نمايش فوقالعاده F-14 توسط خلبانان آزمايشگر گرومن در گرفتن تصميم نهايي شاه بسيار موثر بود، خلبانان نيروي هوايي به شدت آن را تكذيب ميكنند. يكي از خلباناني كه از كهنهكاران فانتوم بوده و پروازهاي مشترك زيادي با خلبانان نيروي هوايي ايالات متحده، نيروي هوايي آلمان، نيروي دريايي ايالات متحده، نيروي هوايي انگلستان و نيروي هوايي پاكستان را در كارنامه خود دارد درباره چگونگي انتخاب F-14 توضيح ميدهد: «نيروي هوايي و شاه شخصا برنامه F-15A و F-14A را از آغاز برنامه مورد مطالعه قرار دادند. در سال 1351 و در اوايل همين بررسيها مشخص شد كه تركيب F-15A و موشك AIM-7E، تركيب مرگباري براي دشمنان است اما نه به مهلكي F-14Aهاي مسلح به موشك AIM-54 فينيكس. بر ما كاملا مبرهن شده بود كه تركيب رادار پالس ـ داپلر AWG-9 با موشك AIM-54 هيچ همتايي در دنيا ندارد، همانطور كه اكنون هم چنين است! رادار AWG-9 به خلبان F-14 قابليت دستيابي به چنان بردي را ميدهد كه خلبان F-15 در خواب هم آن را نميبيند. F-14 از موشكهاي اسپارو و سايدوايندر كه سلاح مشترك اين 2 جنگنده است در بردي بالاتر استفاده ميكند. با تمام اين تفاصيل، اين رادار و تسليحات همراهش در كاربري بسيار ساده هستند. خلبان F-15A براي استفاده بهينه از سامانه تسليحاتي جنگندهاش نياز به كار سخت و تمرين مداوم دارد. نيروي هوايي ايالات متحده با افزودن سامانههاي پيشرفتهتر نظير نمايشگر سربالا (كه در نيمه اول دهه 70 هنوز فناوري آن به وجود نيامده بود) به مرور اين مشكلات را حل كرد.
البته نبايد ايگل را ناديده گرفت؛ در واقع ما تحت تاثير طراحي هر دو جنگنده قرار گرفتيم. هر دو جنگنده داراي كابين جادار با طراحي ويژه، الكترونيك پروازي فوقالعاده عالي، موتورهاي قدرتمند و مانورپذيري بسيار بالا بودند. هر دو هنگام نبرد هوايي مسيريابي دقيقي از هدف ارايه كرده و در واقع هيچ محدوديت زاويه حمله نداشتند (البته بجز در هنگام آموزش).
F-15A با استفاده از سامانه بهبود كنترل پرواز كه جهش فناوري قابل توجهي در آن زمان محسوب ميشد، پرواز بسيار راحت و خوشايندي را ارايه ميكرد. با اين حال، طبق بررسي اوليه ما، مانورپذيري و انعطاف F-14A را نداشت. در عين چابكي فوقالعاده، تمايل تامكت به حفظ مسير پروازي مستقيم بسيار بالا بود كه نشان از شاهكار بودن طراحي ايروديناميك آن داشت. خلبانان فانتوم ما كه با آن پرواز نموده و مانورپذيري عجيب اين پرنده را لمس كردند تا به حال روياي آن را نيز در سر نميپروراندند. بال متغير و سطح مقطع بال پيشرفته به تامكت قابليتهايي ستودني داده بود. در ارتفاع پايين و در سرعتهاي فراصوت يا فروصوت، با وجود خلبانان با مهارت يكسان، F-14A برتري قابل ملاحظهاي نسبت به F-15A دارد.
شدت گردش F-14A در نبردهاي نزديك هوايي، قابليتي منحصر به فرد در آن زمان بود. حتي امروز نيز F/A-18 يا F-22 به سختي ميتوانند در اين زمينه بر F-14 غلبه كنند. پس از تنها 100 ساعت آموزش، من ياد گرفتم كه چگونه دماغه جنگنده F-14A خود را در چند ثانيه به زاويه حمله 75 درجه رسانده، گردش كنم و هدف خود را با توپ يا موشك سايدوايندر مورد اصابت قرار دهم.
اما اين ماشين جنگي نقاط ضعفي هم داشت؛ شايد بتوان گفت تنها مشكل اين جنگنده موتورهاي پرات اندويتني TF-30 آن است كه موتورهايي بسيار نامطمئن هستند. ما مجبور بوديم كه چگونگي پرواز با موتور جنگنده را ياد بگيريم نه خود تامكت را. اين موتور مشكلات زيادي حين پرواز براي خلبان ايجاد ميكند، با اين حال نبايد قدرت آن كه در شرايط خاصي هر موتور 20000 پاوند رانش را براي ما تامين ميكرد، ناديده گرفت. اين قدرت براي F-14A كافي بود تا در سرعتي زير 136 كيلومتر بر ساعت و زاويه حمله 40 درجهاي، قدرتمندانه به حركت خود ادامه دهد. F-14A اين پايداري فوقالعاده را مديون سكانهاي افقي و عمودي بزرگ خود است. بالچههاي سكان عمودي 2 تايي آن علاوه بر تامين گردش سمتي، كنترل غلت در زواياي حمله متوسط و بالا را نيز به عهده دارد.»
مطالعات نيروي هوايي امتيازات طرح گرومن نسبت به طرح مكدانل داگلاس را مشخص كرد و شاه نيز برپايه همين مطالعات و با توضيحاتي كه افسران نيروي دريايي ايالات متحده به وي ارايه كردند از وجود چنين قابليتهايي مطمئن شد. در آن برهه، مباحثي در گرفت كه كدام هواپيما را بايد خريد؟! يكي از خلبانان در اين باره توضيح ميدهد: «ما نميتوانستيم درباره آنچه امريكاييها نام «نمايش فروش F-14» روي آن گذاشته بودند بيتفاوت باشيم. اين كاملا سادهلوحانه بود كه ما تحت تاثير اينگونه نمايشها قرار بگيريم. زيرا اگر در اين ميان عجله نموده، شتابزده عمل ميكرديم دچار اشتباه فاحشي ميشديم. انتخاب جنگنده جديد F-15 يا F-14 مستلزم صرف ميلياردها دلار هزينه جهت خريد و آموزش هزاران نفر از كاركنان و ساخت تاسيسات پشتيباني آن، حداقل براي 30 سال آينده بود. ما عاقلتر از آن بوديم كه تحت تاثير پرواز نمايشي خلبانان آزمايشگر امريكايي قرار بگيريم. در آن برهه، ما نه تنها دنبال جنگندهاي برتر از لحاظ مانورپذيري و تسليحات ميگشتيم بلكه انعطافپذيري آن در رهگيري و دفاع منطقهاي نكتهاي حايز اهميت محسوب ميشد. ما سلاحي كامل ميخواستيم، حسگرهاي برتر، تسليحات دوربرد موثر و سامانههاي خودكار كه در عين حال به پشتيباني كمي نياز داشته باشد. اين مشخصهها بدون نقص در F-14 بود. تصميمي كه تاثير سرنوشتساز خود را در جنگ ايران ـ عراق بهطور كامل نشان داد.»
تحويل و آموزش كاركنان
برنامه 300 ميليون دلاري «شاه پارسي» كه قرارداد آن در روز 17 دي 1353 امضا شد شامل تحويل 30 فروند F-14A-GR، مقدار متناابهي قطعات يدكي، موتورهاي جايگزين مجموعه كاملي از مهمات مشتمل بر 424 تير موشك AIM-54A بود. چند ماه بعد در تير 1354، نيروي هوايي 50 فروند F-14A و 290 تير موشك فينيكس ديگر سفارش داد. ارزش قرارداد شاه پارسي در نهايت به 2 ميليارد دلار رسيد و در آن زمان لقب بزرگترين معامله تسليحاتي تاريخ ايالات متحده با يك كشور خارجي را به خود اختصاص داد.
با امضاي اين قرارداد، شركت در شرف تعطيلي گرومن جان تازهاي گرفت و پروژه تامكت كه رو به نابودي بود دوباره احيا شد. ايران نه تنها برنامه F-14 را دوباره زنده كرد و در بهترين زمان ممكن يعني هنگامي كه تامكت به علت افزايش هزينهها به شدت از برنامه زمانبندي شده عقب افتاده و فشار مقامات و رسانهها در حد اعلاي خود بود، به داد گرومن رسيد، بلكه پيروزي F-14 بر F-15 در رقابت فروش به ايران سبب كاهش اعتراضات و ايمان آوردن مطبوعات داخلي امريكا به اين جنگنده شد.
در مرداد 1353 در حالي كه گرومن مشغول ساخت نخستين دسته بزرگ از جنگنده تامكت براي نيروي دريايي امريكا و نيروي هوايي ايران بود، كنگره امريكا تامين مالي برنامه F-14 را متوقف كرد. گرومن بلافاصله در آستانه ورشكستگي و تعطيلي قرار گرفت. به دستور محمدرضاشاه پهلوي، بانك ملي ايران پول مورد نياز گرومن را براي انجام تعهداتش به ايران به اين شركت قرض داد. با اين واكنش دولت ايران، ديگر سرمايهگذاران نيز به سرمايهگذاري در گرومن ترغيب شدند. در واقع اگر تزريق پول ايران در گرومن صورت نميگرفت، F-14 (مثل بسياري از برنامههاي قبلي و بعدي) براي هميشه به خاطرهاي كوتاه و نامفهوم در تاريخ بدل ميشد و نيروي دريايي ايالات متحده از داشتن بهترين محافظ ناوهاي هواپيمابر در طول ماموريتهاي خود محروم ميگرديد، به همين سادگي!
پس از اتمام ساخت، تامكتهاي ايران با پوشش رنگ متفاوتي نسبت به نمونههاي امريكايي خود رنگآميزي شدند اما از لحاظ سامانههاي داخلي تفاوت چنداني با هم نداشتند. از همان زمان شايع شده بود سامانه پادكار و ضدپادكار الكترونيكي (ECM و ECCM) تامكتهاي ايراني نمونه ضعيفتر F-14هاي امريكايي است. يكي از خلبانان در اين باره توضيح ميدهد: «روزنامهها و كتابها در آن زمان در غرب ادعا ميكردند كه رادار AWG-9 ساخته شده براي ايران تحت استاندارد ضعيفي توليد شده و تامكتهاي ايراني فاقد سامانههاي ECM نصب شده بر روي تامكتهاي نيروي دريايي هستند، اما اين گزارشها بيارزش و فاقد سنديت علمي بودند. رادار و موشك مزبور در خدمت نيروي هوايي ايران دقيقا داراي مشخصات و قابليتهاي نمونههاي در اختيار نيروي دريايي امريكا بود. آنها چه در آن زمان و چه حالا داراي استاندارد توليد بسيار بالايي بوده و هستند. تنها تفاوت جزيي در ميان اين تامكتها اين است كه سرعت تغيير بسامد رادار AWG-9 و موشك AIM-54 براي مقابله با اخلال الكترونيك در نمونههاي تحويلي به ايران كمي پايينتر است. اين در واقع حركتي سياسي در جواب به مخالفان فروش F-14 به ايران در ايالات متحده بود كه ميگفتند: «چرا سامانه تسليحاتي به اين حساسي بايد به ايران فروخته شود». اين تغيير سبب ميشد كه نيروي دريايي بهطور رسمي به كنگره اعلام كند كه سامانههاي فروخته شده به ايران از نمونههاي امريكاييشان ضعيفتر است. در عمل، پردازشگرهاي نصب شده بر روي تامكتهاي ما كمتر از يك صدم ثانيه كندتر از معادل امريكايي خود بودند.
اين مسالهاي بود كه هيچوقت به صورت آزاد مورد بحث قرار نگرفت و من تعجب ميكنم كه برخي فكر ميكنند ما ميلياردها دلار پول بابت چيزي دادهايم كه نمونه كاملا ضعيف شده گونه اصلي است و تا قابليتهاي طراحي شده با ان فاصله زيادي دارد!»
بايد اذعان كرد سامانههاي فوق محرمانهاي نيز بر روي F-14هاي نيروي هوايي نصب شده است. سامانه APX-81-MIE (همان سامانه APX-82-A كه بر روي تامكتهاي نيروي دريايي نصب گرديده) و سامانه تشخيص دوست از دشمن از اين دست محسوب ميشوند. اين سامانه «درخت جنگي» نه تنها قابليت كشف هواپيماي دشمن با بررسي تشخيص دوست از دشمن آن هواپيما و بدون استفاده از رادار را به F-14 ميدهد بلكه اطلاعاتي نظير سرعت واقعي و فاصله هدف را نيز در اختيار خلبان قرار ميدهد. تنها تفاوت APX-81MIE با APX-82-A در اين است كه سامانه در اختيار ايران تنها توانايي كشف سامانه تشخيص دوست از دشمن نصب شده بر روي هواپيماهاي روسي را دارد.
برخلاف F-14هاي نيروي دريايي، جتهاي ايران فاقد سامانه جستجوگر / مسيرياب فروسرخ AN/ALR-23 نصب شده در زير دماغه هواپيما هستند. حتي نخستين تامكت ساخته شده براي ايران كه چندين بار به نمايش درآمد با اين غلاف زير دماغه به عموم نمايش داده شد. يكي از خلبانان در اين باره توضيح ميدهد: «پنتاگون تلاش زيادي براي نصب ALR-23 روي تامكتهاي ايران كرد ولي كارشناسان نيروي هوايي ميدانستند كه اين سامانه برد محدودي دارد و دادههايي كه تهيه ميكند داراي اشتباهات فراواني است.»
در مقابل، نيروي هوايي با توجه به نتايج فوقالعاده به دست آمده از سامانه حسگر الكترواپتيكي ASX-1 نصب شده بر روي آخرين نمونههاي F-4E، منتظر سامانه بسيار توانمندتر AN/AXX-1 ساخت نورثروپ ماند تا وارد خدمت شود. اما اين انتظار طولاني شد، F-14هاي ايران ساخته شدند و در نهايت در اوايل دهه 80 سامانه مزبور وقتي عملياتي شد كه در ايران انقلاب اسلامي به پيروزي رسيده بود.
F-14هاي ايران افزون بر سامانه آلات دقيق فرود AN/ARA-62 (كه براي نشستن بر روي ناو هواپيمابر مورد استفاده قرار ميگيرد) رمزگذار / رمزگشاي K/T-1A، K/R-1A و KY-28 را نيز بر روي خود نميبيند. در نهايت، موشكهاي AIM-54A تحويلي به ايران داراي سامانه ECCM ضعيفتر شدهاي نسبت به همتايان امريكايي خود هستند كه توانايي مقابله با هواپيماهاي امريكايي و سامانههاي ECM آن را نداشته باشند. از طرفي، تامكتهاي ايران به موتورهاي TF30-PW-414 مجهزند كه نسبت به موتورهاي TF30-PW-412 تمايل كمتري به واماندگي كمپرسور دارند. اگرچه اين مشكل در 414 نيز پابر جامانده و موتور در حالت بيشينه رانش بدون پسسوز رد دود از خود به جاي ميگذارد.
قبل از ورود F-14 به ايران، پايگاه هوايي بسيار بزرگي در كوير نزديك شهر اصفهان ساخته شد. پايگاه هشتم شكاري (TF88) پس از ورود تامكت و تشكيل 2 گردان 81 و 82 شكاري به مركز فعاليت و عمليات اين جنگنده در كشور تبديل شد. ديگر گردانهاي F-14 ايران گردانهاي 71 و 72 شكاري بودند كه در پايگاه هفتم شكاري در نزديكي شيراز مستقر شدند. يكي از خلبانان در اين باره توضيح ميدهد: «برخلاف آنچه در رسانهها انتشار يافت، آموزش خلبانان F-14 سرعت بسيار بالايي داشت. «كلارك» به عنوان مسوول هماهنگي بين نيروي هوايي ارتش ايران، نيروي دريايي ايالات متحده و گرومن بود. وي سازماندهي نخستين گروه 14 نفري خلبانان نيروي دريايي و شركت گرومن و كارشناسان فني كه قرار بود پس از ورود به ايران، نيروي هوايي را جهت پذيرايي از تامكتها آماده كنند، برعهده داشت. آنها از پايگاههاي در دست احداث بازديد كرده، با فرماندهان نيروي هوايي ملاقات نموده و بر اجراي دقيق دروس آموزش نظارت ميكردند. گزارش عملكرد اين گروه بهطور دايم مورد بررسي فرمانده وقت نيروي هوايي قرار ميگرفت.»
در ارديبهشت 1353، نخستين گروه از خلبانان باتجربه جنگنده F-4 نيروي هوايي مركب از 4 نفر به پايگاه هوايي نيروي دريايي «ميرامار» در كاليفرنيا فرستاده شدند. آنها آموزش خود را به وسيله استاد خلبانان گردان آموزشي VF-124 در آن پايگاه آغاز نمودند. اين 4 خلبان در بازگشت، نخستين گروه استاد خلبانان F-14 در نيروي هوايي را تشكيل دادند. يك ماه بعد، دومين گروه شامل 80 افسر خلبان به پايگاه هوايي نيروي دريايي «اوشنا» در ويرجينيا وارد شدند. آموزش اين دسته از خلبانان را گردان آموزش VF-101 برعهده داشت. لازم به ذكر است اين خلبانان را گروه كوچكي از نفرات فني همراهي ميكردند. اين نفرات براي آموزش تعمير و نگهداري موتور TF30 به شركت پرات اندويتني فرستاده شدند. پس از آنها، 26 نفر ديگر از مهندسان به بخش تسليحات شركت هواپيماسازي هيوز اعزام شدند تا با نحوه تعمير و نگهداري رادار AWG-9 و سامانههاي مرتبط با آن نظير موشك AIM-54 آشنا گردند. نخستين گروه 4 نفري استاد خلبانان امريكايي در آبان 1354 به ايران وارد شدند و پس از بازديد از تاسيسات آموزشي و آمادهسازي طرح آموزشي، تا پيش از ورود F-14 به ايران براي گذراندن دوره بازآموزي به امريكا بازگشتند. از اوايل ارديبهشت 1355 تا بهمن 1357 تعداد 27 نفر استاد خلبان امريكايي در پايگاه هشتم شكاري حضور دايم داشتند. اين نفرات زير نظر فرمانده عملياتهاي نظامي ايالات متحده در ايران ژنرال «هوير» مشغول فعاليت بودند.
در فروردين 1355، سومين دسته خلبانان نيروي هوايي براي آموزش به پايگاه هوايي ميرامار گسيل شدند. اين گروه كه در زمان پيشبيني شده آموزش خود را به اتمام رسانده بودند موفق گرديدند در تعدادي از مانورهاي مشترك به همراه خلبانان نيروي دريايي، نيروي هوايي، سپاه تفنگداران و گارد ساحلي ايالات متحده تمريناتي را انجام دهند.
تا آذرماه 1355 آموزش نفرات فني تقريبا به اتمام رسيده بود. در طول 2 سال، 110 الي 120 نفر آموزش ديده و 100 نفر مشغول طي دوره آموزش بودند. با تمام اين اوصاف، در هنگام شروع زندگي F-14 در ايران، نفرات فني براي نگهداري اين جنگنده پيچيده به مشكلات زيادي برخورد كردند. با توجه به بروز مشكلات عمده در زمينه تعمير و نگهداري تامكت در ايران، گرومن بلافاصله گروههايي متشكل از كارشناسان فني را براي آموزش شيوههاي عيبيابي و فرايندهاي جلوگيري از ايجاد خسارات در سامانهها به ايران فرستاد. اين گروهها آموزشهاي ويژهاي در ايالات متحده ديده بودند. يكي از خلبانان در اين باره توضيح ميدهد: «امريكاييها به نفرات فني ما نكات حساس سامانههاي الكترونيكي را ياد نميدادند و همچنين نفرات ما حق انجام كاري را به تنهايي نداشتند. پنتاگون نه تنها اجازه آموزش نحوه تعمير و نگهداري سامانههاي حساس را به كاركنان ما نميداد بلكه اين سامانهها براي تعمير و نگهداري ميبايست حتما به خود امريكا ارسال ميشدند. تمامي اين سامانهها در محفظههاي مخصوصي بستهبندي شده و فرستاده ميشدند كه هزينههاي هنگفتي را براي نيروي هوايي داشت. بهطور طبيعي، معني اين كار اين بود كه در صورت وقوع هرگونه مشكلي در اين فرايندها، تمامي ناوگان F-14 ما زمينگير خواهد شد.»
براي سازماندهي و ايجاد انضباط جهت استفاده بهينه از حجم عظيم قطعات يدكي كه از شركتهاي مختلف امريكايي وارد ايران ميشدند، يك سامانه يكپارچه رايانهاي با نام «ثبت صلح» با هزينه بسيار بالايي در سطح انبارهاي قطعات نيروي هوايي تشكيل شد. تنها نگراني امريكاييها در آن زمان محرمانه نگهداشتن سامانههاي حساس تامكت به هر قيمت ممكن بود، البته قيمتش را نيروي هوايي ميبايست پرداخت ميكرد!
ديگر مشكل بزرگ فني كه با ورود F-14 خود را نشان داد، مشكلات موتور بود. در واقع موتور TF30 به عنوان راهحلي موقتي و البته ارزان براي پيشبرد پروژه به شمار ميرفت و قرار بود كه در ادامه (در نيمه دوم دهه 70) جايگزين مطمئن و مناسبي براي آن ساخته شود. برنامه موتور جديد به علت كمبود منابع مالي از حركت باز ايستاد و موتور TF30-PW-412 حتي با ارتقا به گونه 414 باز هم مرتب دچار واماندگي كمپرسور ميگرديد. در حين نخستين مراحل آموزش نبردهاي هوايي، وقوع واماندگي كمپرسور در موتور دو فروند تامكت سبب كشته شدن دو خلبان شد كه متاسفانه يكي از آنها ايراني بود.
نيروي هوايي كه پيش از خريد از مشكلات موتور TF30 آگاه بود، در اقدامي سريع مستقيما به سراغ پرات اندويتني رفت و گفتگوهايي را براي جايگزيني موتور مزبور آغاز نمود. اين مساله از آنجا حايز اهميت است كه در ادامه، نيروي هوايي طي نامهاي تمايل خود مبني بر خريد 70 فروند F-14 ديگر را به اطلاع پنتاگون رساند.
ادامه دارد...